Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-30@08:38:28 GMT

منزل پدری شهیدان باکری‌ ثبت ملی شد +عکس

تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۲۷۲۲۳

منزل پدری شهیدان باکری‌ ثبت ملی شد +عکس

مدیرکل اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان‌غربی گفت: منزل پدری شهیدان "مهدی و حمید باکری" در فهرست آثار ملی قرار گرفت.

به گزارش مشرق، جلیل جباری،مدیرکل اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان‌غربی اظهار کرد: منزل پدری شهیدان "مهدی و حمید باکری" در میاندوآب در فهرست آثار ملی قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ببینید: فیلم/ خاطره شنیدنی حاج‌علی‌فضلی از آقا مهدی باکری

وی تصریح کرد: این اثر ارزشمند که طی تشریفات قانونی به شماره ۱۲۲ به ثبت رسیده ‌است در تاریخ ۲۵ خرداد ماه جاری طی نامه‌ای از سوی معاون میراث فرهنگی کشور به استاندار آذربایجان‌غربی اعلام شد.

مدیرکل اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان‌غربی ادامه داد: محل زادگاه شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در یکی از واحدهای مسکونی کارخانه قند میاندوآب قرار دارد.

خاطرنشان می‌شود شهید مهدی باکری در سال ۱۳۳۳ در شهرستان میاندوآب و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک وارد جریان‌های سیاسی شد.

وی پس از پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد.

وی پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد و همزمان با خدمت در سپاه به مدت ۹ ماه به عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

مهدی باکری در عملیات بدر و در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۶۳ به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه و بر اثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نائل آمد.

هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.

شهید حمید باکری نیز اول آذر ۱۳۳۴ در میاندوآب به دنیا آمد و از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد که جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت.

وی برادر کوچکتر علی باکری و مهدی باکری است که در عملیات‌های رمضان، بیت‌المقدس و والفجر ۲ به‌صورت فعال حضور داشت و در حین اجرای عملیات والفجر یک به‌شدت مجروح شد.

حمید باکری در اسفندماه ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپی‌جی، در جزیره مجنون، شهید شد و پیکر او در میدان نبرد باقی ماند و هیچ‌گاه به کشور بازگردانده نشد.

منبع: فارس

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا سهام عدالت مجلس یازدهم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهید مهدی باکری جزیره مجنون شهید حمید باکری انقلاب میدان نبرد عراق مهدی باکری ارومیه حمید باکری میاندوآب آذربایجان غربی میراث فرهنگی مهدی باکری حمید باکری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۲۷۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر

منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.

در روزهای انقلاب این شهید در صحنه‌های مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیمایی‌ها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیه‌ها مشارکتی فعال شد.

شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.

وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.

این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر می‌برد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.

وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.

شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول می‌شد.

روز شهادت

حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریست‌های منافق به منزل آن‌ها می‌روند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریست‌ها به ماهیت آن‌ها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آن‌ها بست.

در این لحظه یکی از تروریست‌ها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریست‌ها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.

مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلوله‌ای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعله‌های آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.

روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت

دو موتور سوار زنگ می‌زنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 ساله‌ای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقت‌های امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات می‌کرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز می‌کند.

منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار می‌بندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سو‌تر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشه‌ها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاق‌ها و کمد‌ها را می‌چرخد که بقیه کجایند؟ غریبانه‌تر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش می‌کشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص می‌کوبند و می‌گریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ می‌دهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آن‌ها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز می‌بینند و بازهم از سعید نمی‌گذرند و تیری دیگر به او شلیک می‌کنند.

منبع:‌ میزان

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • دلنوشته فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) همزمان با تفحص پیکر شهید «محمدشفیع فیضی‌زاده»
  • ۳مصدوم و ۳ حادثه دیده در حادثه واژگونی سواری پراید در محور میاندوآب _مهاباد 
  • حاجی‌صادقی: دنیا در برابر عملیات وعده صادق کم آورد
  • نجات فرد مجروح از بین شعله‌های آتش توسط آتش نشانان
  • آزادی بیان غربی‌ها اهداف استکباری و استبدادی دارد
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • شهید شفیع زاده، مبتکر توپخانه نیروی زمینی سپاه
  • کشف محل حفاری غیرمجاز در شهرک شهید چمران تبریز
  • درگذشت مادر شهیدان محمدرضایی در شهر زاینده رود
  • مبانی تئوری و فکری محکم اسلام علت ماندگاری انقلاب اسلامی است