منزل پدری شهیدان باکری در فهرست آثار ملی قرار گرفت
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۳۹۱۵۶
جلیل جباری در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، اظهار کرد: منزل پدری شهیدان "مهدی و حمید باکری" در میاندوآب در فهرست آثار ملی قرار گرفت.
وی تصریح کرد: این اثر ارزشمند که طی تشریفات قانونی به شماره ۱۲۲ به ثبت رسیده است در تاریخ ۲۵ خرداد ماه جاری طی نامهای از سوی معاون میراث فرهنگی کشور به استاندار آذربایجانغربی اعلام شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مدیرکل اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجانغربی ادامه داد: محل زادگاه شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در یکی از واحدهای مسکونی کارخانه قند میاندوآب قرار دارد.
به گزارش ایلنا، شهید مهدی باکری در سال ۱۳۳۳ در شهرستان میاندوآب و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و با شهادت برادرش علی باکری به دست ساواک وارد جریانهای سیاسی شد.
وی پس از پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد.
وی پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد و همزمان با خدمت در سپاه به مدت 9 ماه به عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
مهدی باکری در عملیات بدر و در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۶۳ به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، تلاش کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه و بر اثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نائل آمد.
هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپیجی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
شهید حمید باکری نیز اول آذر ۱۳۳۴ در میاندوآب به دنیا آمد و از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب میشد که جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت.
وی برادر کوچکتر علی باکری و مهدی باکری است که در عملیاتهای رمضان، بیتالمقدس و والفجر ۲ بهصورت فعال حضور داشت و در حین اجرای عملیات والفجر یک بهشدت مجروح شد.
حمید باکری در اسفندماه ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپیجی، در جزیره مجنون، شهید شد و پیکر او در میدان نبرد باقی ماند و هیچگاه به کشور بازگردانده نشد.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: آذربایجان غربی درآمد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صنایع دستی و گردشگری معاون مهدی باکری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۳۹۱۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلنوشته فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) همزمان با تفحص پیکر شهید «محمدشفیع فیضیزاده»
ایسنا/ایلام همزمان با انتشار خبر تفحص پیکر مطهر شهید محمدشفیع فیضیزاده، فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) دلنوشته خود خطاب به شهید را منتشر کرد.
«محمدتقی قاسمی» در این دلنوشته آورده است: رجعت مردی از تبار مجاهدان، مردی از نسل یوسف که غربت و تنهای را برای آیندگان در شبی طوفانی و نبردی غریبانه و عاشورایی در سرزمینی غریب در میان آتش و خون در آن روزهای تشخیص مرد از نا مرد در مدت زمانی طولانی چهل و یک سال به یاد گار گذاشت تا هجران و غریبی یوسف هرگز فراموش نشود.
«محمدشفیع فیضیزاده» کی تو را می شناسد آیا نسل امروز شما را می شناسند؟ میدانند که نبردهای شما در آن روزگار غربت و تنهایی در دل خاک دشمن، چه وحشتی در اردوگاه ارتش متجاوز بعث عراق ایجاد کرد، ماندهام ای سرو قامت شکستهام کدام حماسه شما را بنگارم، قلم عاجز و زبانم ناتوان از «میمک» یا «دشت هلاله» و «شور شرین» و «چنگوله» و «مهران» و نبردهای چریکی در عمق خاک عراق را بگویم یا شناساییهای در دل شب برای نیروی شجاع اطلاعات و عملیات لشکر امیرالمومنین (ع) را.
چه زیبا و عاشقانه و عارفانه و شجاعانه به استقبال خطر میرفتی. به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد آن روزگار تلخ و شیرین را در هنگامه نبرد و خطر را ای هم سنگرم کدام عملیات و نبرد ذکر کنم.
عبور از خطوط دفاعی ارتش متجاوز بعث عراق در تاریکی شب در میان مینهای گسترده و کمین کرده در عقبه دشمن، بارها بین مرگ و زندگی قرار گرفتی تا خطر را از کشور و انقلاب دفع و رفع شود که امنیت ملی تأمین شود آری ای هم قطار دلاور سفر کردهام سالها به انتظارات نشستیم و گریستیم، دلم شکسته وقتی خبر رجعتت شنیدم.
به یاد شب عملیات والفجر ۳ در مرداد ماه سال ۱۳۶۲ در آن گرمای تابستان و عبور بچههای اطلاعات و عملیات به عمق خاک عراق به منظور انهدام یگانهای زرهی و مکانیزه ارتش متجاوز بعث عراق، قبل از آغاز عملیات رزمندگان خطشکن، امیدشان شما بودی، چهل و یک سال غریبی، چهل و یک سال صحرانشینی، چهل و یک سال انتظار.
رفتند یاران چابک سواران و دشمن شکاران یاد همه شهیدان گرامی باد
انتهای پیام